دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 6239
تعداد نوشته ها : 7
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
GraphistThem248

نمونه هاي نگاه سيستمي قرآن به مسائل اجتماعي

  • لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ قالُوا إِنَّا نَصارى‏ ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ (مائده 82)
  • مسلّما سرسخت‏ترين مردم را در دشمنى با كسانى كه ايمان آورده‏اند، يهود و مشركان خواهى يافت و نزديكترين آنها را در دوستى با مؤمنان كسانى مى‏يابى كه گفتند: ما نصاراييم. اين بدان سبب است كه گروهى از آنان كشيشان و راهبان‏اند و آنها تكبر و بزرگ‏منشى نمى‏ورزند.
  • ...مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً ... مائده 32)
  • ... هر كس انسانى را جز براى قصاص نفس يا فسادى كه در روى زمين كرده بكشد چنان است كه گويى همه مردم را كشته، و هر كس انسانى را حيات بخشد (از مرگ يا كفر نجات دهد) گويى همه مردم را زنده كرده (و هدايت نموده) است...

تبديل نعمت به نقمت در اثر از بين رفتن استعداد و صلاحيت

  • ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى‏ قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ (انفال 53) اين (عذاب‏ها براى مشركان) از آن روست كه خداوند (طبق سنّت جاريه خود) بر آن نيست كه نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغيير دهد (از آنان سلب كند) تا[مگر] آنكه آنها آنچه در خود دارند (از حالات صالحه) تغيير دهند، (رفاه حال اهل مكه پس از اسلام به ضيق و سوء حال تبديل شد، چون حال عادى خود را به مبارزه و عناد با پيامبر تغيير دادند) و مسلّما خداوند شنوا و داناست.
  • يعنى عقابى كه خداوند معاقبين را با آن عذاب مى‏كند هميشه به دنبال نعمت الهى‏اى است كه خداوند قبل از آن عقاب ارزانى داشته، ...، پس نعمتى كه خداوند آن را بر قومى ارزانى داشته وقتى به آن قوم افاضه مى‏شود كه در نفوسشان استعداد آن را پيدا كنند و وقتى از ايشان سلب گشته و مبدل به نقمت و عقاب مى‏شود كه استعداد درونيشان را از دست داده و نفوسشان مستعد عقاب شده باشد.
  • و اين خود يك قاعده كليى است در تبديل نعمت به نقمت و عقاب، و از اين جامع‏تر آيه شريفه" إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ" (رعد 11) «خداوند آنچه را كه مردمى دارند تغيير نمى‏دهد مگر بعد از آنكه آنچه را كه در نفوسشان هست تغيير دهند » است (چون اين آيه شامل تغييرنعمت و نقمت هر دو است)

«ترجمه الميزان، ج‏9، ص 133»

اعضاي سيستم اجتماعي در عين اختيار، تابع قانون كلي معاد هستند

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (مائده 105)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، مراقب خودتان باشيد، اگر شما خود هدايت يافتيد (ضلالت) كسى كه گمراه شده به شما زيانى نمى‏رساند، بازگشت همه شما به سوى خداست پس شما را از آنچه مى‏كرديد آگاه خواهد نمود.

لزوم آشتي دادن مؤمنين

  • وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ (9) إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (10) [سوره الحجرات (49): آيات 9 تا 10]
  • هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند در ميان آنها صلح بر قرار سازيد و اگر يكى از آنها بر ديگرى تجاوز كند با طايفه ظالم پيكار كنيد تا به فرمان خدا باز گردد، هر گاه بازگشت (و زمينه صلح فراهم شد) در ميان آن دو بر طبق عدالت صلح بر قرار سازيد، و عدالت پيشه كنيد كه خداوند عدالت‏پيشه‏گان را دوست دارد.
  • مؤمنان برادر يكديگرند، بنا بر اين ميان دو برادر خود صلح بر قرار سازيد، و تقواى الهى پيشه كنيد تا مشمول رحمت او شويد.

(تفسير نمونه، ج‏22، ص: 166)

رابطه قاطعيت در اجراي احكام با ايمان به خدا و روز قيامت

الزَّانِيَةُ وَ الزَّانىِ فَاجْلِدُواْ كلُ‏َّ وَاحِدٍ مِّنهُْمَا مِاْئَةَ جَلْدَةٍ  وَ لَا تَأْخُذْكمُ بهِِمَا رَأْفَةٌ فىِ دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِرِ  وَ لْيَشهَْدْ عَذَابهَُمَا طَائفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ(نور 2)

(اى حكّام عدل مسلمين) به هر يك از زن زناكار و مرد زناكار (در جايى كه همسر نداشته و محرم يكديگر نباشند و زناى به عنف و كافر با زن مسلمان نباشد) صد تازيانه بزنيد، و اگر به خدا و روز واپسين ايمان داريد مبادا شما را در (اجراى) دين خدا به حال آن دو رحمت و عطوفت گيرد! و بايد بر سر عذاب آن دو، گروهى از مؤمنان حاضر شوند.

تهمت به يك مسلمان، تهمت به همه مؤمنين است

لَّوْ لَا إِذْ سمَِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيراً وَ قَالُواْ هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ(نور/ 12)

چرا هنگامى كه آن تهمت بزرگ (تهمت به يكى از همسران پيامبر ص) را شنيديد، مردان و زنان مؤمن (از شما) درباره خودشان گمان نيك نبردند و نگفتند كه اين تهمتى آشكار است؟!

خبرهاى فاسقين را بدون تحقيق و تبين نپذيريد (تفسير نمونه، ج‏22، ص: 151)

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ (6) [سوره الحجرات (49): آيه 6]

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد در باره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد، و از كرده خود پشيمان شويد. و بدانيد رسول خدا در ميان شما است، هر گاه در بسيارى از امور از شما اطاعت كند به مشقت خواهيد افتاد، ولى خداوند ايمان را محبوب شما قرار داده، و آن را در دلهايتان زينت بخشيده، و (به عكس) كفر و فسق و گناه را منفور شما قرار داده است كسانى كه واجد اين صفاتند هدايت يافتگانند. خداوند بر شما فضل و نعمتى از سوى خود بخشيده، و خداوند دانا و حكيم است.

به همان اندازه كه حجيت خبر واحد ثقه به زندگى سامان مى‏بخشد، تكيه بر اخبار غير موثق بسيار خطرناك، و موجب از هم پاشيدگى نظام جامعه‏ها است، مصائب فراوانى به بار مى‏آورد، حيثيت و حقوق اشخاص را به خطر مى‏اندازد، و انسان را به بيراهه و انحراف مى‏كشاند، و به تعبير جالب قرآن در آيه مورد بحث سرانجام مايه ندامت و پشيمانى خواهد بود.

اگر مسلمانان دقيقا به همين دستور الهى كه در اين آيه وارد شده عمل كنند و خبرهاى فاسقين را بدون تحقيق و تبين نپذيرند از اين بلاهاى بزرگ مصون خواهند ماند.

اطاعت از رهبر، يك وظيفه و يك نعمت الهي  (تفسير نمونه، ج‏22، ص: 151)

وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ (7) فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (8) [سوره الحجرات (49): آيات 7 و  8]

در آيه بعد براى تاكيد مطلب مهمى كه در آيه گذشته آمده، مى‏افزايد:" بدانيد رسول اللَّه در ميان شماست، هر گاه در بسيارى از امور از شما اطاعت كند به مشقت خواهيد افتاد"

او رهبر است انتظار نداشته باشيد كه از شما اطاعت كند، و دستور بگيرد، او نسبت به شما از هر كس مهربانتر است، براى تحميل افكار خود به او فشار نياوريد كه اين به زيان شما است.

خدا مى‏خواهد همه انسانها- بى آنكه تحت برنامه جبر قرار گيرند- با ميل و اراده خود راه حق را بپويند، لذا از يك سو ارسال رسل مى‏كند، و انبيا را با كتابهاى آسمانى مى‏فرستد، و از سوى ديگر" ايمان" را محبوب انسانها قرار مى‏دهد، آتش عشق حق‏طلبى و حقجويى را در درون جانها شعله‏ور مى‏سازد، و احساس نفرت و بيزارى از كفر و ظلم و نفاق و گناه را در دلها مى‏آفريند. و به اين ترتيب هر انسانى فطرتا خواهان ايمان و پاكى و تقوا است و بيزار از كفر و گناه.

اين نكته نيز لازم به يادآورى است كه محتواى اين آيه با مساله" مشورت" هرگز منافات ندارد، زيرا هدف از" شورى" اين است كه هر كس عقيده خود را بيان كند، ولى نظر نهايى با شخص پيامبر ص است، چنان كه از آيه" شورى" نيز همين استفاده مى‏شود. به تعبير ديگر: شورى مطلبى است، و تحميل فكر و عقيده كردن مطلب ديگر، آيه مورد بحث تحميل فكر را نفى مى‏كند نه مشورت را.

اين آيات بار ديگر تاكيد مى‏كند كه وجود" رهبر الهى" براى نمو و رشد يك جمعيت لازم است، مشروط بر اينكه" مطاع" باشد نه" مطيع" پيروان خود، فرمان او را بر ديده گذارند نه اينكه او را براى اجراى مقاصد و افكار محدود خود تحت فشار قرار دهند. نه تنها در مورد رهبران الهى اين اصل ثابت است كه در مساله" مديريت" و" فرماندهى" همه جا اين امر بايد حكومت كند. حاكميت اين اصل نه به معنى استبداد رهبران است، نه ترك شورى، چنان كه در بالا نيز اشاره شد.

سه شنبه 7 8 1392 20:9

مقايسه رويكرد عصر ماشين با عصر سيستم ها

طرح چند سؤال

  • آيا با نگرش و رويكرد سيستمي امروز، بشر موفق به ارائه راه حل­هاي جامع و مسئولانه براي مسائل كلي جهان و جامعه بشري شده است؟
  • آيا نگرش و رويكرد سيستمي به حد كمال خود رسيده است؟ اگر نه، در چه زمينه هايي مي­توان يا بايد آن را بهبود داد؟
  • نگاه قرآن به جهان و جامعه چيست؟ تحليلي يا تركيبي؟ جزء نگر يا كل نگر؟ آيا نگاه يكساني به عملكرد نظامهاي طبيعي، زيستي، و اجتماعي دارد؟

نظم در آفرينش جهان

  • نظام فعل و انفعال اشيا و ارتباط اجزاى هر يك با ديگرى مصداق هدايت الهى و نشانگر تدبير واحد و يگانگى خداوند است. همان كه همه چيز را براساس تقدير و براى مدّت زمان معيّن خلق فرموده است: وخلق كلّ شىء فقدّره تقديرا. (فرقان 2)
  • و هر چه را آفريده نيكو آفريده: الَّذِى أَحْسَنَ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ خَلَقَهُ ...  (سجده  7) كه مقصود از نيكويى نظام آفرينش، تناسب اجزاى هر موجود و هدفدارى آنها در كلّ است. (الميزان، ج 14، ص 167)
  • بى‏ترديد خداوند آسمان‏ها و زمين را از اينكه (از مسير نظام عالم هستى) منحرف و زايل گردند نگه مى‏دارد: اِنَّ اللّهَ يُمسِكُ السَّمـوتِ والاَرضَ اَن تَزولا ... فاطر (35) 41.
  • و خورشيد براى رسيدن به قرارگاه مخصوص خود همواره جريان دارد والشّمس تجرى لمستقرّ لّهـا. (يس 38)
  • و ماه را منزل‏هايى مقدر كرديم تا آنكه همانند شاخه كهنه درخت خرما (به صورت هلال) بازگردد. و القمر قدّرنـه منازل حتّى عاد كالعرجون القديم  (يس 39).

تفسيرالميزان

...سرانجام جهان

  • اما هر يك از مخلوقات براى مدّت معينى موجود و در جريان است: ... كلُ‏ٌّ يجَرِى لِأَجَلٍ مُّسَمًّى ...(رعد 2، فاطر 13، لقمان29، روم8، احقاف3).
  • و روزى كه قيامت برپا شود همه از هم جدا مى‏شوند: وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئذٍ يَتَفَرَّقُونَ(روم14)
  • و زمين (از مدار حركت خود) و كوه‏ها (از مقر اتصال خود) برداشته (و بر كنار) گردند و هر دو با يك برخورد درهم كوبيده شوند. وحُمِلَتِ الاَرضُ والجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً وحِدَه
  • و آسمان بشكافد و (نظم و وضع) آن در آن روز سست و متلاشى خواهد شد. وانشَقَّتِ السَّماءُ فَهِىَ يَومَذ واهِيَه. (حاقّه 13 و 14 و 16).

تفسيرالميزان

اما آفرينش و نابودي جهان، بيهوده نيست:

  • و ما آسمان و زمين و آنچه را در ميان آن دو است به بازى و سرگرمى نيافريده‏ايم: وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنهَمَا لَاعِبِينَ(انبياء 16)
  • خورشيد و ماه [هريك] با حسابى معين در جريانند الشّمس والقمر بحسبان (رحمن 5).
  • و آسمان را برافراشت، و قانون و ميزان را (كه وسيله سنجش متناسب هر چيزى از عقايد و اخلاق و عمل و امور خارجى است) بنهاد (از طريق انبيا و الهام به عقول بشر تعليم كرد): وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِيزَانَ.
  • (و امر نمود) كه در سنجش (هيچ چيزى از حسن و قبح افعال و كمّ و كيف اشيا) طغيان نكنيد: أَلَّا تَطْغَوْاْ فىِ الْمِيزَانِ.
  • و وزن را به عدالت برپا داريد و ترازو را كم مگذاريد: وَ أَقِيمُواْ الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لَا تخُسِرُواْ الْمِيزَانَ. (رحمن 7 تا9).

تفسيرالميزان

آفرينش انسان

  • آفرينش انسان را از گل آغاز نمود (جد و جدّه اول او را بلاواسطه و به نحو اعجاز از گل پديد آورد) ...وَ بَدَأَ خَلْقَ الْانسَانِ مِن طِينٍ(سجده 7)
  • سپس نسل او را از چكيده‏اى از آبى پست و ناچيز (نطفه) قرار داد. ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ(سجده 8)
  • سپس اعضاء او را (در رحم مادر) كامل كرد و از روح خويش در وى دميد و براى شما (انسان‏ها وسيله درك محسوسات مانند) گوش و چشم‏ها و (وسيله درك معقولات مانند) دل‏ها قرار داد، حال آنكه بسيار اندك سپاس مى‏گزاريد.... ثُمَّ سَوَّئهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ  وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَرَ وَ الْأَفْدَةَ  قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ(سجده 9)
  • سپس (نسل) او را به صورت نطفه‏اى (عصاره‏اى از مواد اوليه زمين) در قرارگاهى استوار (قرارگاه رحم) قرار داديم. ثمُ‏َّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فىِ قَرَارٍ مَّكِينٍ (مؤمنون13)
  • سپس آن را (كه جسمى نموكننده بود به واسطه دميدن روح حيوانى به صورت) خلقى ديگر (و جاندارى زنده و صالح براى عقل و علم) ايجاد كرديم، پس آفرين بر خدا و پرخير و بركت است او كه نيكوترين آفرينندگان است.... ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا ءَاخَرَ  فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخْالِقِينَ (مؤمنون 14).

تفسيرالميزان

مسئوليت انسان

  • اى مردم، از پروردگارتان پروا كنيد، آن خدايى كه شما را از يك نفس بيافريد و از جنس او جفت او را آفريد و از آن دو تن مردان و زنان بسيارى را منتشر و پراكنده نمود: يَأَيهُّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنهْا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنهْمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَ نِسَاءً ... (نساء 1).
  • پس آيا گمان كرده‏ايد كه شما را بيهوده آفريده‏ايم و شما هرگز به سوى ما بازگردانده نمى‏شويد؟! أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ(مؤمنون 115).
  • آيا انسان مى‏پندارد كه بيهوده و باطل رها مى‏شود (و تكليف و حسابى ندارد). أَيحَسَبُ الْانسَانُ أَن يُترَكَ سُدىً(قيامت 36)
  • فلسفه آفرينش آسمان ها كيفر و پاداش دادن به اعمال بد و خوب انسان هاست. و خداوند آسمان‏ها و زمين را به حق آفريد (به درستى و غرضى والا و عقلانى آفريد تا هر مستعدّى به كمالات لايق خود برسد) و تا هر نفسى (در عالم ديگر) در برابر آنچه كسب كرده جزا داده شود و آنها هرگز ستم نمى‏شوند و از استحقاقشان كاسته نمى‏گردد. وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِالحْقّ‏ِ وَ لِتُجْزَى‏ كلُ‏ُّ نَفْسِ  بِمَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ(جاثيه 22).

تفسيرالميزان

شخصيت پيچيده انسان

" إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً" «انسان حريص و بى طاقت خلق شده." معارج 19"» و " إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا" «احزاب 72» و " إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ" «انسان طبعا ستم پيشه و كفران‏گر است." ابراهيم 34"» و " إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏" «علق آيه 7».

هر جاى دنيا ببينيم انسانى قوت گرفت و از سايرين نيرومندتر شد در آنجا حكم عدالت اجتماعى و تعاون اجتماعى سست مى‏شود، و قوى مراعات آن را در حق ضعيف نمى‏كند، و همه روزه شاهد رنج و محنتى هستيم كه طبقه ضعيف دنيا از طبقه قوى تحمل مى‏كند، تاريخ هم تا به امروز بهمين منوال جريان يافته، آرى تا به امروز كه عصر تمدن و آزادى است.

و اگر عدالت اجتماعى اقتضاى اوليه طبيعت انسان بود، بايد عدالت اجتماعى در شؤون اجتماعات غالب مى‏بود، و تشريك مساعى به بهترين وجه و مراعات تساوى در غالب اجتماعات حاكم مى‏بود، در حالى كه مى‏بينيم دائما خلاف اين در جريان است، و اقوياى نيرومند خواسته‏هاى خود را بر ضعفا تحميل مى‏كنند، و غالب مغلوب را به ذلت و بردگى مى‏كشد، تا به مقاصد و مطامع خود برسد.

نياز بشر به راهنمائي انبياء

  • كاَنَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّنَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقّ‏ِ لِيَحْكُمَ بَينْ‏َ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ ...(بقره/213)
  • انسان- اين موجودى كه به حسب فطرتش اجتماعى و تعاونى است- در اولين اجتماعى كه تشكيل داد يك امت بود، آن گاه همان فطرتش وادارش كرد تا براى اختصاص دادن منافع به خود با يكديگر اختلاف كنند، از اينجا احتياج به وضع قوانين كه اختلافات پديد آمده را برطرف سازد پيدا شد، و اين قوانين لباس دين به خود گرفت، و مستلزم بشارت و انذار و ثواب و عقاب گرديد، ...، و به منظور اين كار پيامبرانى مبعوث شدند، ...

فلسفه آفرينش انسان

  • وَ لَوْ شَاءَ رَبُّكَ لجََعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً  وَ لَا يَزَالُونَ مخُْتَلِفِينَ* إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ  وَ لِذَلِكَ خَلَقَهُمْ  وَ تَمَّتْ كلَِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ(هود/118 و 119)
  • بشر هم چنان به سير خود ادامه داد، تا به اين مشكل برخورد، كه هر فردى از فرد و يا افراد ديگر همان را مى‏خواهد، كه آن ديگران از او مى‏خواهند، لاجرم ناگزير شد اين معنا را بپذيرد، كه همانطور كه او مى‏خواهد از ديگران بهره‏كشى كند، بايد اجازه دهد ديگران هم به همان اندازه از او بهره‏كشى كنند، و همين جا بود كه پى برد به اينكه بايد اجتماعى مدنى و تعاونى تشكيل دهد، و بعد از تشكيل اجتماع فهميد كه دوام اجتماع، و در حقيقت دوام زندگيش منوط بر اين است كه اجتماع به نحوى استقرار يابد كه هر صاحب حقى به حق خود برسد، و مناسبات و روابط متعادل باشد و اين همان عدالت اجتماعى است.

ترجمه الميزان، ج‏2، ص: 177

فَلَوْ لَا كاَنَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنهَْوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فىِ الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ  وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِيهِ وَ كاَنُواْ مجُْرِمِينَ (هود/116)

پس چرا از اجتماعات انسانى پيش از شما صاحبان عقل و درايتى نبودند كه (مردم را) از فساد در روى زمين بازدارند؟ جز اندكى از آنها كه نجاتشان داديم و آنان كه ستم كردند تنعّم و كامرانى خود را دنبال كردند و همه گنهكار بودند 

پس هر انسانى داراى قريحه‏اى است كه مى‏خواهد انسانهاى ديگر را استخدام كند، و از ساير انسانها بهره‏كشى كند، ضمنا افراد انسانها به حكم ضرورت از نظر خلقت و منطقه زندگى و عادات و اخلاقى كه مولود خلقت و منطقه زندگى است، مختلفند، نتيجه مى‏گيريم كه اين اختلاف طبقات همواره آن اجتماع صالح و آن عدالت اجتماعى را تهديد مى‏كند، و هر قوى‏اى مى‏خواهد از ضعيف بهره‏كشى كند، و بيشتر از آنچه به او مى‏دهد از او بگيرد، و از اين بدتر اينكه غالب مى‏خواهد از مغلوب بهره‏كشى كند، و بيگارى بكشد، بدون اينكه چيزى به او بدهد، و مغلوب هم به حكم ضرورت مجبور مى‏شود در مقابل ظلم غالب دست به حيله و كيد و خدعه بزند، تا روزى كه به قوت برسد، آن وقت تلافى و انتقام ظلم ظالم را به بدترين وجهى بگيرد، پس بروز اختلاف سرانجام به هرج و مرج منجر شده، و انسانيت انسان را به هلاكت مى‏كشاند يعنى فطرت او را از دستش گرفته سعادتش را تباه مى‏سازد.

سه شنبه 7 8 1392 20:6

از عصر ماشين تا عصر سيستم‌ها

تغييرات پيوسته از [ابتداي خلقت تا] عصر ماشين (4 قرن گذشته) تا عصر كنوني كه آن را عصر سيستم‌ها مي ناميم ادامه داشته است.

تفكر غالب در عصر ماشين «تفكر تحليلي» مبتني بر تجزيه وتحليل بود.

تفكر نوين «تفكر تركيبي» است كه در آن تمامي روابط متقابل اجزا يك سيستم درقالب كليت و تماميت سيستم ديده مي شود بدون آنكه اجزاي مستقل آن به صورت انفرادي با جداشدن از سيستم معنا داشته باشد.

بنابراين، در اين نوع رويكرد فكري، شناخت از كل به جزء پيش مي رود و نوعي كل نگري حاكم مي شود.

هماهنگي و هم افزائي اجزاء سيستم

اگر هر جزء سيستم به صورت مجزا تا حد امكان عملكرد كارامد داشته باشد عملكرد كل لزوما تاحد ممكن كارامد نخواهد بود.

اگر بهترين قطعات و اجزا را از خودروهاي مختلف برداشته و خودرو جديدي را با آن مونتاژ كنيم بهترين خودرو را نخواهيم داشت. اصلا خودرويي نخواهيم داشت زيرا اجزا به علت عدم تناسب به هم متصل نخواهندشد. حتي اگر متصل هم شوند نخواهند توانست به خوبي با هم كار كنند.

عملكرد هر سيستم بيشتر به تعامل اجزاي آن بستگي دارد تا فعاليت مستقل از هم هريك از آنها.

به همين شكل يك تيم فوتبال تشكيل شده از قهرمانها به ندرت بهترين تيم موجود خواهدشد.

رويكرد تفكر درعصر ماشين

تفكر غالب در عصر ماشين براي شناخت پديده ها تحليل يعني تجزيه وتحليل پديده ها بود كه توسط يك فرايند سه مرحله اي انجام مي شد:

اول تجزيه يعني جداكردن چيزهايي كه بايد درك شود.

دوم تشريح يا تحليل يعني كوشش براي درك رفتار يا ماهيت اجزا.

سوم تلفيق يعني سرهم كردن درك اجزا براي فهم كليت پديده.

رويكرد تفكر درعصر سيستم ها

مراحل شناخت در رويكرد سيستمي عبارت است از:

اول تعيين يك مجموعه يا سيستم فراگير كه بايد تشريح شود.

دوم تشريح رفتار آن مجموعه

و سوم تشريح رفتار پديده برحسب نقشها يا وظيفه هاي آن در مجموعه.

كلي نگري در رويكرد سيستمي

سيستم مجموعه عناصري است كه نمي توان آن را به اجزاي مستقل از هم تفكيك كرد.

هيچكدام از اجزاي انسان، انسان نيست بلكه كل آن انسان است.

اگر سيستمي را ازنظر فيزيكي يا مفهومي به اجزا تفكيك كنيم خاصيتهاي ضروري خود را از دست مي دهد.

سيستم، كلي است كه شناخت آن با تحليل امكان پذير نيست.

سه شنبه 7 8 1392 20:3

سيستم تنها اجتماع اجزاء آن نيست، بلكه مجموعه اجزاء و ارتباطات بين آنهاست. اگر يكي از اعضاء مجموعه با حداقل يكي ديگر از اعضاء همان مجموعه رابطه نداشته باشد، جزء سيستم محسوب نمي شود.

هر سيستم معمولا جزئي از يك سيستم كلي تر است. يعني هدف آن ايفاي وظيفه ايست كه در سيستم كلي تر به عهده دارد.

هر سيستم مي تواند با سيستم(هاي) ديگر تبادل ماده يا معنا داشته باشد. در اين صورت سيستم باز ناميده مي شود.

تقريبا همه سيستمها باز هستند و به نحوي با بيرون خود تبادل مادي يا معنوي دارند.

و بالعكس، چيزهائي كه مكانا و زمانا به هم نزديك به نظر مي رسند، لزوماً اجزاء يك سيستم نيستند، مگر اينكه با هم تبادل مواد يا معاني داشته باشند.

لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ (كافرون/2)

هر جزء يك سيستم مي تواند همزمان و بطور مشترك جزئي از يك يا چند سيستم ديگر باشد و در هر يك از آنها نقش متفاوتي ايفا كند. مثلا يك گياه كه هم خوراك حيوان است و هم تصفيه كننده هوا. يا عصاي موسي (ع) كه هم چوبدست چوپاني بود هم واسطه معجزات الهي.

رفتار سيستم از رفتار اجزاء آن ساخته مي شود.

سه شنبه 7 8 1392 19:59

هر جزء سيستم وظيفه اي و كل آن هدفي دارد

رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى‏ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ خَلْقَهُ ثمُ‏َّ هَدَى‏. (طه/ 50).

پروردگار ما كسى است كه به هر چيزى خلقت خاصّ او را عطا كرده سپس راهنمايى [اش] نموده است.

خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْري لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلا هُوَ الْعَزيزُ الْغَفَّارُ (زمر/5)

آسمان‏ها و زمين را به حق (و براى هدفى والا و غرضى عقلايى) آفريده، همواره شب را (به تدريج به تناسب فصول و ايام و اقاليم و منطقه‏ها) بر روز مى‏پيچد و روز را بر شب مى‏پيچد، و خورشيد و ماه را (در تحت اراده خود به نفع بندگانش) مسخر نموده، هر يك (در سير مستقيم يا دايره‏اى خود) تا مدتى معين (كه قيام قيامت است) در جريان است آگاه باش كه اوست مقتدر شكست‏ناپذير و بسيار آمرزنده.

هر شيء ظاهرا ساده، در واقع يك سيستم پيچيده و سازمان يافته است و در نظام كلي نقش و وظيفه اي دارد. ، مثلآ بخشهاي يك چكش و تركيب ملكولي هر بخش متناسب با وظايفشان ساخته شده اند.

...وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ ...(اسراء/44)

...وَ ما يَخْفى‏ عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ (ابراهيم/38)

وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ (حجر/21)

هر جزء يا زيرسيستم از يك سيستم، موقعيت معين زماني، مكاني، وظايف، و كم و كيف ارتباطات خود را دارد و از آنها عدول نمي كند.

ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ (فصلت/11)

لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغي‏ لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ في‏ فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (يس/40)

...لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً ... (آل عمران/83)

وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (رعد/15)

 تنها استثناء، موجودات داراي اراده و اختيار (مانند انسانها) هستند كه اجازه اطاعت يا نافرماني و اصلاح يا افساد در سيستمهاي شامله يا مشموله خود را دارند.

رهبري واحد سيستم

وما كانَ مَعَهُ مِن اِلـه اِذًا لَذَهَبَ كُلُّ اِلـه بِما خَلَقَ وَ لَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ... (مؤمنون 91)

هرگز با او خدا و معبود ديگرى نبوده و گرنه هر خدايى آفريده خود را مى‏برد (و در آن تصرف و تدبيرى خاص داشت و اجزاء عالم از وحدت نظم و تدبير بيرون مى‏رفت) و حتما برخى بر برخى ديگر (در انتخاب امر متعارض) برترى مى‏جست

لَو كانَ فيهِما ءالِهَةٌ اِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا فَسُبحـنَ اللّهِ رَبِّ العَرشِ عَمّا يَصِفون. (انبياء 22)

و اگر در آسمان‏ها و زمين خدايان ديگرى غير از اللَّه وجود داشت، بى‏شك هر دو (آسمان‏ها و زمين از نظر حدوث و بقا) فاسد مى‏شدند (تعدد خالق مدبّر و مقتدر و مستقل در اراده قبل از آفرينش مانع از اصل خلقت، و پس از آن سبب فساد در بقا مى‏شد). پس منزه است خداوند صاحب عرش (داراى تسلط تام بر اجزاى عالم هستى) از آنچه (مشركان) توصيف مى‏كنند.

سه شنبه 7 8 1392 19:57

منشأ نگرش سيستمي

  • بشر از ديرباز در جستجوي كشف حقايق هستي و حل مسائل و خود و جامعه­اش بوده است.
  • در اين جستجو، بشر متوجه نتايج مشابه براي علل مشابه و وجود نظام هاي قانونمندي از روابط علت و معلولي بين پديده هاي طبيعي يا اجتماعي شده است.
  • كشف اين منظومه ها كه به هرسو بنگريم، از منظومه هاي سيارات گرفته تا اتم و درون آن، تا حيات طبيعي حيوانات و ابعاد معنوي انسان، تا نظامهاي حاكم بر جامعه، حكومت، سياست، اقتصاد، فرهنگ و ساير جنبه هاي تمدن بشري، به وضوح قابل مشاهده هستند، باعث ايجاد فلسفه، نگرش و روشي علمي در ذهن بشر  موسوم به نگرش و رويكرد نظام­گرا يا سيستمي شده است.

...نگاه سيستمي چيست؟

  • اين نگرش، مبتني بر وجود طبيعي -و امكان ايجاد مصنوعي- منظومه هايي از اجزاء با هويت مستقل است كه تماميتي واحد را تشكيل داده و رفتار هريك از اجزاء بر رفتار اجزاء ديگر و بر كل مجموعه براساس روابط علي-معلولي اثرگذار است.

تعريف سيستم

مجموعه‌اي از عناصر سازمان يافته داراي اثر متقابل كه هدف يا اهداف مشتركي را دنبال مي‌كند. (مورديك و مانسون، ص31)

در تعريفي ديگر، سيستم عبارتست از يك كلّ پيچيدة سازمان يافته هدفمند، از اشيا يا اجزاي مادي يا مفهومي كه با هم مرتبط و در تعاملند. مانند منظومه شمسي، يك مكتب عقيدتي، يك نظام سياسي، يك موجود زنده، يك خودرو، يا يك ابزار به سادگي يك چكش. (هيچينز ، ص11-12)

منبع: هيچينز، درِيك: كاربرد انديشه سيستمي، ترجمه دكتر رشيد اصلاني، مؤسسه عالي آموزش و پژوهش مديريت و برنامه ريزي، چاپ دوم، 1382

سه شنبه 7 8 1392 19:48

3-بيان مساله  

الف) معرفي مساله به همراه تشريح ابعاد و حدود آن

به گواهي تاريخ، بشر از ديرباز در جستجوي كشف حقايق هستي و حيات مادي و معنوي خود و محيط پيراموني­اش و حل مسائل و مشكلات خود و جامعه­اش بوده، و اين رفتار را گاه به صورت هدفمند -براي يافتن پاسخ پرسش­ها و حل مسائل و مشكلاتش- و گاه از روي كنجكاوي غريزي و حقيقت جويي فطري خود همواره نشان داده است. ابداع و استفاده از ابزار و روشهاي گوناگون براي جستجو و كشف حقايق يا رفع نيازهاي زيستي و اجتماعي بشر، شاهد اين مدعاست.

تلاش جستجوگرانه مذكور، بشر را متوجه شباهت نتايج و معلول­هاي ناشي از علل مشابه و وجود نظام قانونمندي از روابط علت و معلولي بين پديده ها، موجودات و حوادث، نموده به نحوي كه نشانه هاي اين كشف مهم بشر را مي­توان در شكل گيري فلسفه و منطق و پيشرفت مستمر علوم طبيعي، رياضي، انساني، كاربردي، و كشفيات، ابداعات و اختراعات تاريخ سازي چون كشاورزي، ساخت ظروف، ابزار، چرخ، ترازو، ساعت، الفبا، قوانين، دولت­، پول، ماشين، كشتي، هواپيما، ... به موازات پيشرفت و توسعه اقتصادي-اجتماعي جوامع بشري مشاهده نمود.

تفكر مبتني بر وجود نظام روابط علت و معلولي سير تكاملي خود را به سرعت طي كرد و نگرشي مبتني بر وجود طبيعي و امكان ايجاد مصنوعي منظومه هايي از اجزاء كه تماميتي واحد را تشكيل داده و رفتار هريك از اجزاء بر رفتار اجزاء ديگر و بر كل مجموعه براساس روابط علي-معلولي اثرگذار است، شكل گرفت. اين منظومه ها كه به هرسو بنگريم، از منظومه هاي آسماني و سيارات گرفته تا محيط سطحي و دروني زمين، ذرات اتم و درون آن، جلوه هاي حيات طبيعي، حيات مادي و معنوي انسان، و موجوديت­هايي چون جامعه، حكومت، سياست، اقتصاد، فرهنگ و ساير جنبه هاي تمدن بشري، به وضوح قابل مشاهده هستند، در ذهن بشر باعث ايجاد مجموعه اي از فلسفه، نگرش و روش علمي موسوم به نگرش و رويكرد نظام­گرا يا سيستمي شده است.

بر پايه نگرش سيستمي، يكي از روش­هاي علمي پر طرفدار و مورد تأكيد براي شناخت و تجزيه و تحليل علل پديده ها و يافتن پاسخ براي پرسش هاي مطرح در علوم پايه و كاربردي و نيز براي ريشه يابي و حل مسائل جامعه بشري در حوزه هاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي، مديريتي، شكل گرفته است. در اين نوع رويكرد، پديده، مسئله يا واقعه خاص مورد نظر، با نگاهي مبتني بر باور به نظام مندي و تأثيرگذاري متقابل پديده ها، اشياء، حوادث يا موضوعات بر يكديگر، به عنوان اجزاء يك كليت واحد كه رفتار هريك از اجزاء بر رفتار ديگري و بر رفتار كل مجموعه به نحو قابل پيش بيني اثرگذار است، تلقي مي شود و فرآيند يا سلسله فعاليت­هاي پيدا كردن پاسخ پرسش، حل مسئله، يا رفع مشكل موردنظر براساس چنين نگرش و رويكردي پيگيري مي شود.

اگرچه مستندات و تجارب ثبت شده در يك قرن اخير حاكي از تأييد كارآيي نسبي نگرش و رويكرد سيستمي با تعريف علمي امروزين در حوزه مسئله يابي و تجزيه و تحليل و حل مسائل است، اما اين سؤال مطرح مي شود كه آيا نگرش و رويكرد سيستمي موجود با نگاهي مسئولانه موفق به ارائه راه حل­هاي جامع و فراگير براي مسائل كل جهان و جامعه بشري شده است؟ آيا اين روش و نگرش به حد كمال آرماني خود رسيده، يا نياز به بهبود دارد؟ اگر آري، در چه زمينه هايي و چگونه مي­توان آن را بهبود داد؟ آيا به كمك قرآن و آموزه هاي آن مي­توان مشكلات نظري يا كاربردي رويكرد سيستمي موجود را شناسايي نموده و اصول و روشهايي براي آن استنباط و استخراج نمود؟ آيا نظام ارزشي، نظارتي، كنترلي، و حسابرسي مبتني بر قرآن دقت و شمول لازم را جهت كشف روابط، به نظم در آوردن و بهبود عملكرد پديده هاي اجتماعي، مديريتي و زيستي حيات بشري دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، آيا مي­توان قالب­هاي نظري و روشهاي عملي مناسب و منطقي براي تجزيه و تحليل پديده ها و مسائل، طراحي راه حل يا مجموعه راه حلها، نظارت، ارزيابي، كنترل و تصحيح و ارتقاء عملكرد سيستم­هاي اقتصادي-اجتماعي و زيست­محيطي ارائه نمود؟ چگونه؟

 ب) بيان جنبه هاي مبهم مساله

در كشورهاي پيشرفته عليرغم به كارگيري روش­ها و ابزار علمي روز –مانند رويكرد سيستمي- در شناسائي و تحليل و حل مسائل و مشكلات، تمركز تصميم گيران بيشتر بر حل مسائل جامعه و نظام خودشان بوده و توجه زيادي به پيوستگي نظامهاي اقتصادي-اجتماعي-زيست محيطي خارج از مرزهاي جغرافيايي خود ندارند. در نتيجه، تصميماتي كه در جوامع پيشرفته گرفته مي شود غالباً به زيان كشورهاي جهان سوم و به قيمت آسيب رسانيدن به جامعه جهاني و محيط زيست تمام مي شود و بر اساس نگرش سيستمي، نهايتاً عواقب مشكلات ظاهراً دوردست به خود تصميم گيرندگان بر مي گردد.

در كشورهاي جهان سوم يا به اصطلاح درحال توسعه، -كه متأسفانه اكثر قريب به اتفاق كشورهاي اسلامي را نيز شامل مي­شود- به دلايل مختلف از جمله ضعف نظام هاي مديريتي، اقتصادي، فرهنگي، آموزشي، تشتت اجتماعي-اقتصادي، فساد اداري و عدم شايسته سالاري، برخلاف كشورهاي توسعه يافته با مسائل و مشكلات يا برخوردي نمي شود و يا اگر مي شود فاقد نگاه جامع و فراگير در بررسي و تحليل مسائل است. اغلب در اين كشورها، و در مواردي در جوامع پيشرفته، بسياري از راه حل­هاي بدست آمده و اجرا شده تنها در چهارچوبي بسته و به صورت محدود يا موقت توانسته اند مشكل مبتلابه را رفع نمايند يا پاسخگوي پرسش مطروحه باشند، و با تغيير موقعيت و شرايط زماني، مكاني، كمي يا كيفي، نقص يا بطلان پاسخ اثبات شده يا مشكلات به شكل شديدتري ظهور كرده اند. لذا به نظر مي رسد كه علاوه بر گسترش افق ديد تصميم گيرندگان و ترويج مسئله يابي و حل مسائل بر اساس نگرش و رويكرد سيستمي، قابليت بهبود نگرش و رويكرد سيستمي با تعريف و نحوه استفاده موجود نياز به بررسي و تحقيق دارد.

نظام­مندي، هدفمندي و عقلانيت مشهود در نظام هستي ايجاب مي­كند كه هر نگرش و رويكرد سيستمي به مجموعه اي از بايدها و نبايدهاي ارزشي و اخلاقي مجهز شده و همسويي سيستم­هاي اجتماعي-اقتصادي مبتني برآن با سيستمهاي فراگيرتر پيراموني آن مانند نظام آفرينش و كائنات برقرار شود. قرآن كريم با نگاهي ارزشي و جامع نگر به كل هستي، تأكيد بسياري بر لزوم توجه به آثار تصميمات و اقدامات بشر در عرصه اي گسترده تر از چارچوب جهان شناخته شده بشر، بلكه فراتر از جهان مادي دارد. در آيات قرآن كريم منطق استدلالي و نشانه هاي نگرش و رويكرد سيستمي مانند هماهنگي بين همه اجزاء نظام هستي، روابط علي­معلولي، و ارتباط و تاثير متقابل پديده ها و وقايع روي يكديگر بسيار مشهود و بارز است. به اين خصوصيات بايستي هدفمندي بدون استثناء در كل نظام هستي، منشأ و منتهاي واحد تمامي اجزاي به ظاهر متفاوت و مستقل نظام آفرينش، و ارتباط و هماهنگي مابين سيستمهاي ظاهراً بسته و مستقل در ابعاد كلان را كه در قرآن به آنها اشاره شده نيز افزود.     

لذا جاي آن دارد كه با تحقيق و تدبر در قرآن، ضمن نقد و بررسي نگرش و رويكرد سيستمي موجود و مورد استفاده در ريشه يابي علل مشكلات و يافتن پاسخ پرسشها و حل مسائل جامعه و جهان، در صورت امكان اصول و روشهايي براي توسعه و بهبود آن استنباط و استخراج نمود و براين مبنا روش و چهارچوبي مناسب و منطقي براي تجزيه و تحليل پديده ها و مسائل، طراحي راه حل­ها، نظارت، ارزيابي، كنترل و تصحيح يا ارتقاء عملكرد افراد و پديده هاي اجتماعي و طبيعي ارائه نمود.

ج) بيان نمونه ها و مصاديق  

حتي در پيشرفته ترين جوامع از نظر صنعت، اقتصاد، مديريت و توسعه انساني، با وجود رويكرد سيستمي در شناسائي و تجزيه و تحليل و حل مسائل و مشكلات، بسياري از راهكارهاي توسعه صنعتي و اقتصادي يا تدابير متخذه براي بهبود بهره وري از منابع طبيعي، پس از اجرا مشكلات زيست محيطي يا چالشهاي فرهنگي/اجتماعي و حتي اقتصادي شديدتري به بار آورده اند. يا مثلاً تدابير مقابله جويانه يا پيشگيرانه براي برخورد با پديده هاي به اصطلاح تروريزم، قاچاق انسان، قاچاق موادمخدر، پول شويي، و ... به ناامني بيشتر، ايضاع حقوق بشر، ايجاد فساد در دستگاههاي نظارتي، ايجاد مانع و تنگنا در فعاليتهاي قانوني، و ديوان­سالاري افراطي منجر شده است. لذا به نظر مي رسد كه نگرش و رويكرد سيستمي موجود يا نحوه استفاده از آن، نياز به نقد و بررسي و احتمالاً بهبود دارد.

4-پرسش هاي تحقيقي  

پرسش 1) آيا كارآيي نگرش و رويكرد سيستمي موجود براي حقيقت يابي، مسئله يابي و حل مسائل در ميدان عمل به اثبات رسيده است يا نياز به بهبود، تكميل يا توسعه دارد؟ اگر نياز به بهبود و تكميل دارد، چرا، در چه زمينه هايي، و چگونه مي­توان آن را تكميل كرد و بهبود داد؟

پرسش 2) نگاه و رويكرد قرآن به شيوه مسئله يابي و حل مسائل چيست؟ آيا قرآن نظريه سيستمها به تعريف علمي امروز را براي مسئله يابي، تجزيه و تحليل و حل مسائل تأييد مي­كند يا نگرش و شيوه متفاوتي دارد؟ چه تفاوتهايي به طور عام و از جنبه خاص حل مسائل بين نگاه و رويكرد قرآن و نگاه و رويكرد سيستمي طبق تعريف علمي و كاربرد امروزين آن وجود دارد؟

پرسش 3) آيا مي توان از قرآن اصول و روشهايي براي توسعه و تكميل رويكرد سيستمي متداول جهت ريشه يابي علل مشكلات و يافتن پاسخ پرسشها و حل مسائل جامعه و جهان استخراج نمود و با استفاده از آن نظام ارزيابي و كنترل مناسبي جهت كشف روابط، به نظم در آوردن و بهبود عملكرد پديده هاي اجتماعي، مديريتي و زيست محيطي حيات بشري تدوين كرد؟ چگونه؟


 

5-فرضيه ها  

فرضيه 1) كارآيي نگرش و رويكرد سيستمي موجود در ميدان تجربه و عمل به­طور نسبي و در فضاي تعريف شده مسئله موردنظر به تأييد رسيده است. اما در فضاي گسترده­تر جهاني، نگرش و رويكرد سيستمي موجود و نحوه به­كارگيري آن، نياز به بهبود، تكميل و توسعه دارد. هدفمندي عاقلانه و منطقي نظام هستي ايجاب مي­كند كه نگرش و رويكرد سيستمي موجود با مجموعه اي از بايدها و نبايدها در زمينه هاي ارزشي و اخلاقي تكميل شده و همسويي سيستمهاي اجتماعي با سيستمهاي فراگيرتر پيراموني آن مانند نظام آفرينش و كائنات برقرار شوند.  

فرضيه 2) نگاه و رويكرد قرآن به شيوه مسئله يابي، تجزيه و تحليل و حل مسائل نگاهي فراگير به كل هستي و كائنات و مبتني بر عقلانيت و منطق استدلالي است. لذا آيات قرآن ضمن اينكه نظريه سيستم­ها و رويكرد سيستمي را تأييد مي­كند آن را با نگاهي ارزشي و جامع نگر تكميل مي­نمايد، به نحوي كه در فرآيند مسئله يابي و تجزيه و تحليل و حل مسائل، تأكيد بر توجه مسئولانه به آثار تصميمات و اقدامات بشر در فضايي گسترده تر از چارچوب جهان شناخته شده بشر، بلكه فراتر از جهان مادي دارد. 

فرضيه 3) نظام ارزشي، نظارتي، كنترلي، و حسابرسي مبتني بر قرآن دقت و شمول لازم را جهت كشف روابط، به نظم در آوردن و بهبود عملكرد پديده هاي اجتماعي، مديريتي و زيستي حيات بشري دارد و مي توان از قرآن اصول و روشهايي براي توسعه و تكميل رويكرد سيستمي متداول جهت ريشه يابي علل مشكلات و يافتن پاسخ پرسشها و حل مسائل جامعه و جهان استنباط و استخراج نمود. براين مبنا مي­توان روش و چهارچوبي مناسب و منطقي براي تجزيه و تحليل پديده ها و مسائل، طراحي راه حل يا مجموعه راه حلها، نظارت، ارزيابي، كنترل و تصحيح يا ارتقاء عملكرد افراد و پديده هاي اجتماعي و طبيعي ارائه نمود.  

 

سه شنبه 7 8 1392 19:33
X